
از نبود نقص و غیره را به شکل مداوم انجام میدهند. و معمولا این رفتارها به طور افراطی انجام میشود و این گونه فعالیتها
معمولا به رنج افراد میافزاید چون بیماران مبتلا به اختلال بدشکلی بدن زمان زیادی را صرف رفتارهای وسواسی میکنند و مقاومت و کنترل آن رفتارها خیلی سخت میباشد (فیلیپس،2009). نگرانی و اشتغال ذهنی قابل ملاحظه در مبتلایان و تمایل شدید به تغییر ظاهر منجر به مراجعه مکرر و غیرضروری به کلینیکهای تخصصی پوست، تغذیه، دندانپزشکی و یا جراحی زیبایی میشود. در مطالعهای که در کشور ترکیه بر روی مبتلایان به اختلال بدشکلی بدن انجام شده بود تقریبا” کلیه بیماران مبتلا به این اختلال، به مطب غیر روانپزشک مراجعه و درمانهای غیر روانپزشکی دریافت کرده بودند (ازکان و همکاران، ۲۰۰۳). یافتههای پژوهشی مختلف نشان میدهند که نگرانی از بدشکلی بدن پیش بینی کننده تمایل به جراحی پلاستیک است (بساکنژاد،۲۰۰۷؛ ویل، ۲۰۰۳). شیوع بالای انواع جراحیهای ترمیمی در افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن بیانگر این نارضایتی از ظاهر جسمانی و تلاش برای تغییر آن است و این اقدامات غیرضروری صرف وقت و هزینه زیادی را به فرد و جامعه تحمیل میکند، چون افراد مبتلا برای رفع نقص خیالی خود، با استفاده از انواع داروهای ناشناخته و روشهای خطر پذیر همچون جراحی، سلامتی خود را مورد تهدید قرار میدهند و معمولا” جراحی افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن باعث مشکلاتی میشود و در بیشتر موارد بیماران از نتیجه جراحی ناخوشنودند و در بسیاری از موارد این اقدامات، نشانههای این اختلال را تشدید میکند و در موارد نادر به دلیل نارضایتی، اقدامات خشونت بار علیه جراح و دستیارش انجام میدهند (فیلیپس و همکاران، ۰۰۶ ۲).
معمولا” تاثیر اختلال بدشکلی بدن بر زندگی مبتلایان، شدید است و باعث آسیب در عملکرد میشود و فعالیتهای اجتماعی فرد را تحت تاثیر قرار میدهد. ترسها و نارضایتی از ظاهر جسمانی می توانند مشکلات و تداخلهایی را در عملکرد شغلی و تحصیلی ایجاد کنند، زیرا این افکار وسواسی موجب میشوند که اغلب مبتلایان در موقعیتهای اجتماعی ناراحت و مضطرب باشند و در تعامل با دیگران دچار مشکل شوند و ارتباطات و احساس صمیمیت آسیب میبیند و موجب انزوای فرد میگردد و در نهایت مبتلایان را خانه نشین میکند و گاهی این افراد به جایی میرسند که دیگر تحمل رنج ناشی از احساس بدشکلی را ندارند و احساس ناامیدی شدید میکنند و افکار خودکشی به ذهنشان خطور میکند و تا یک پنجم آنها اقدام به خودکشی میکنند (کاپلان و سادوک،2003).
با وجود تاریخچه طولانی، اختلال بدشکلی بدن تنها چند دهه است که وارد راهنمای تشخیصی روانپزشکی شده، چون اختلال بدشکلی بدن اختلالی است که به خوبی مطالعه نشده است و هنوز هم در میان سایر اختلالات کمتر شناخته شده است. یک علت احتمالی در مورد ناشناخته ماندن اختلال بدشکلی بدن، این میتواند باشد که این اختلال اغلب به طور پوشیده باقی میماند چون افراد مبتلا از بیان نشانه ها به علت اینکه ممکن است سطحی یا خودشیفته به نظر برسند اکراه دارند و اغلب از بیان وسواس خود شرمسار میشوند و چون مبتلایان به اختلال بدشکلی بدن ممکن است افسردگی، فوبی اجتماعی یا علائم دیگری نیز داشته باشند که برای بیان آنها کمتر خجالت زده میشوند، بنابراین، آنها ممکن است تشخیص افسردگی یا فوبی اجتماعی یا وسواس دریافت کنند ولی اختلال بدشکلی بدن تشخیص داده نشود، به همین دلیل درمان برای این افراد معمولا موفقیت آمیز نیست چون اختلال بدشکلی بدن مورد هدف نمی باشد. گاهی هم افرادی که از این اختلال رنج میبرند و همچنین اعضای خانواده آنها اغلب متوجه نمیشوند که اختلال بدشکلی بدن قابل درمان است و به خاطر همین در مورد علائم خود با متخصصان حرفهای مشورت نمیکنند و در بسیاری موارد هرگز مورد توجه روان پزشکان قرار نمیگیرند. از طرفی عموما ابتدا این بیماران به جای مراجعه به روانپزشک سراغ پزشک متخصص و کلینیکهای زیبائی میروند، خصوصا وقتی که بینش آنها نسبت به علائمشان ضعیف باشد و با توجه به اینکه اختلال بدشکلی بدن وابستگی تنگاتنگی با دگرگونیهای دوره بلوغ دارد، در حدود دوازده سالگی آغاز میشود و در هجده تا بیست سالگی معمولا از بین میرود به همین دلایل ممکن است تشخیص آن، سالها پس از ابتلای به بیماری صورت گیرد و چون اختلال بدشکلی بدن بیماری مزمنی است اگر بطور موفق درمان نشود، ادامه مییابد (هلندر و همکاران، ۱۹۹۲).
از آنجایی که اختلال بدشکلی بدن، پنهان باقی میماند و یک اختلال تقریبا ناشناخته است و این مسئله در محاسبه میزان واقعی شیوع دخالت کرده و باعث میشود که به صورت یک اختلال نادر خود را نشان دهد. تحقیقات نشان دادهاند که اختلال بدشکلی بدن از آنچه تصور میشود شیوع بیشتری دارد و یک اختلال نسبتا” شایع است و این اختلال در بین جمعیت خاصی مثل مراجعه کنندگان به کلینیکهای پوست و زیبائی (کریرند و همکاران، ۲۰۰۶ ; فیتس و همکاران، ۱۹۸۹)، بیماران روانپزشکی و دانشجویان شیوع بالاتری دارد (زیمرمن، منو، 2001 ؛ فیلیپس و همکاران، 2002 ؛ کریرند و همکاران، 2006 ؛ فیلیپس و همکاران، 2009 ؛ سارور و همکاران، 1998). یک زمینه یابی گسترده از دانشجویان نشان داد که، 70% آنها از برخی از اعضای بدن خود ناخوشنود بودند و 46% دانشجویان حداقل با جنبه خاصی از ظاهرشان اشتغال ذهنی داشتند و ۲۸ درصد نیز ناخشنودی، اشتغال ذهنی و اختلال بدشکلی بدن را تجربه کردهاند (تسما و همکاران، ۱۹۹۷). به طور کلی 2/3 تا 13 درصد از دانشجویان علائم اختلال بدشکلی بدن را داشتند (باهن و همکاران،2002؛ کانسور و همکاران،2003 ؛ تاکی و همکاران، 2008 ؛ طلایی و همکاران، 1388 ؛ صاحب الزمانی و همکاران، 1391).
بر اساس مطالعات و پژوهشهای مختلف ، اختلال بدشکلی بدن، یک اختلال مجزا است اما با سایر اختلالات روانپزشکی همبودی بالایی دارد (هلندر و همکاران،1993). بیماران مبتلا به اختلال بدشکلی بدن اغلب بیماریهای روانی و اختلالات شخصیت متعددی را به صورت توأم دارا میباشند و ممکن است نشانهای برای حضور اختلال بدشکلی بدن باشند که باید مورد توجه درمانگران قرار بگیرد. معمولا افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن تشخیص افسردگی هم دارند به طوری که بیش از ۵۰ درصد برآورد شده است (آلن و هلندر، ۲۰۰۴، به نقل از باچر و همکاران، ۱۳۸۸). در این مورد، به نظر میرسد که اختلالات شایع دیگری هم وجود دارند که با اختلال بدشکلی بدن همایند هستند و بیش از یک سوم افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن، فوبی اجتماعی دارند و در حدود یک سوم از افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن، دارای اختلال وسواس فکری- عملی (OCD) هستند (فیلیپس، ۲۰۰۹). مطالعات مختلف نشان دادند که تقریبا نصف افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن مشکلات مربوط به استفاده از دارو و الکل دارند (فیلیپس،2009). همچنین همبودی اختلال بدشکلی بدن و اختلالات خوردن متداول است (گرنت و همکاران،2004 ،رافول و همکاران،2006). در یک مطالعه از بیماران مبتلا به اختلال بدشکلی بدن به طور میانگین 35/2 از آنها تشخیص اختلال شخصیت دریافت کردند و از این افراد 87% دست کم یک اختلال شخصیت و 53% به بیش از یک اختلال شخصیت دچار بودند و مجموعهC اختلالات شخصیت در آنها متداولتر بود (کوهن و همکاران،2000).
پژوهش حاضر در صدد بررسی الگو و فراوانی نارضایتی و اشتغال ذهنی با وضعیت ظاهری بدن و تعیین شیوع اختلال بدشکلی بدن و همایندی آن با اختلال افسردگی اساسی، وسواس فکری- عملی، فوبی اجتماعی و اختلالات خوردن در دانشجویان دانشگاه شیراز و علوم پزشکی شیراز است.
1-3- اهمیت و ضرورت پژوهش
ظاهر و نارضایتی از بدن بسیار مهم است و شگفت آور نیست که جذابیت فیزیکی اهمیت بسیاری پیدا میکند، چون سوءگیری درباره زیبایی در تمام موقعیتهای اجتماعی وجود دارد و یک باور غیرمنطقی اما استوار، این است که افراد جذاب از ویژگیهای مطلوبی برخوردارند. زیرا مردم، زیبائی ظاهری را با ویژگیهای شخصیتی پسندیده ربط میدهند (مرکز پژوهش نگرش اجتماعی، ۲۰۰۰). دلیل دیگر اهمیت نگرانی درباره ظاهر جسمانی در ارتباطات اجتماعی و روابط بین فردی، این است که اشتغال ذهنی با ظاهر در موقعیتهای اجتماعی تشدید میشود و افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن تصور میکنند که بیشتر اثربخشی آنها در روابط بین فردی از طریق ظاهر جسمانی است و به ویژه در موقعیت هایی که نقص خیالی شان در معرض دید است، احساس حقارت می کنند (فیلیپس،2009).
مطالعات و بررسیها نشان دادهاند که نارضایتی از وضعیت ظاهری بدن در جمعیت عمومی رو به افزایش است (سارور،2002 ؛ کش و همکاران، 1986). اختلال بدشکلی بدن شیوع